معنی همسایه مجارستان

حل جدول

همسایه مجارستان

اتریش، اسلواکی، رومانی، صربستان، کرواسی و اسلوونی


همسایه

هم جوار

جار

جار، مجاور، همجوار

لغت نامه دهخدا

همسایه

همسایه. [هََ ی َ / ی ِ] (ص مرکب) هم دیوار. (آنندراج). دو تن یا دو خانواده که در کنار هم خانه دارند یا در دو قسمت یک خانه زندگی کنند، و به کنایه، قرین و مجاور. ج، همسایگان:
بخواند آنگهی زرگر دند را
ز همسایگان مر تنی چند را.
بوشکور.
ز همسایگان گاو و خر خواستند
همه دشت یکسر بیاراستند.
فردوسی.
چو همسایه آمد به خیمه درون
بدانست کاو دست یازد به خون.
فردوسی.
از آواز ما خفته همسایگان
بی آرام گشتند در خوابها.
منوچهری.
از دل همسایه گر می کَنْد خواهی کین خویش
از دل خویش ای نفایه کین همسایه بکن.
ناصرخسرو.
همسایه ٔ نیک است تن تیره ت را جان
همسایه ز همسایه برد قیمت و مقدار.
ناصرخسرو.
موش، مردم را همسایه و همخانه است. (کلیله و دمنه). همسایگان درآمدند واو را ملامت کردند. (کلیله و دمنه).
همسایه شنید آه من گفت:
خاقانی را مگر تب آمد؟
خاقانی.
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند.
خاقانی.
در سایه ٔ زلف تو دل من
همسایه ٔ نور آسمانی است.
خاقانی.
از بس که به سایه راز می گفت
همسایه ٔ او به شب نمی خفت.
نظامی.
خانه ای را که چون تو همسایه ست
ده درم سیم کم عیار ارزد.
سعدی.
آتش از خانه ٔ همسایه ٔ درویش مخواه
کآنچه بر روزن او میگذرد دوددل است.
سعدی.
تا ندانی که کیست همسایه
به عمارت تلف مکن مایه.
اوحدی.
حق همسایگان بزرگ شمار
باطلی گر کنند یاد میار.
اوحدی.
بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم
همسایه ایم و خانه ٔ هم را ندیده ایم.
؟
- امثال:
بچه ٔ خودش را میزند که چشم همسایه بترسد،در تداول این سخن را درباره ٔ کسی گویند که به خود آسیب رساند تا دیگران کاری به کارش نداشته باشند.
مرغ همسایه غازاست، درباره ٔ کسی گویند که همواره چشمش به مال و مقام و فرزند دیگران است و می پندارد آنچه دیگران دارند بهتر از آن ِ اوست.
مرگ همسایه واعظ تو بس است، از آنچه بر سر دیگران می آید باید عبرت گرفت.
هرکه به امیدهمسایه نشست، گرسنه میخوابد، یعنی باید به خود متکی بود، و تکیه به دیگران سرانجامش ناکامی است.
همسایه را بپرس، خانه را بخر، یعنی جوانب هر کار را باید پیش از اقدام به آن بررسی کرد.
همسایه ٔ نزدیک به از برادر دور، یعنی اگر یکدلی و صمیمیت نباشد برادری ارزشی ندارد.
همسایه ها یاری کنند تا من شوهرداری کنم، درباره ٔ کسی گویند که خود لیاقت اداره ٔ خانه و زندگیش را ندارد.
- همسایه آزار، کسی که همسایگان خود را ناراحت می کند.
- همسایه پرس، آنکه به حال و روز همسایگان خود توجه دارد.
- همسایه پرسی، رسیدگی به حال و وضع همسایگان و رفت وآمد با آنها:
گفت: زحمت نیست ؟ گفتا: منت است
در خبر همسایه پرسی سنت است.
؟ (از یادداشت مؤلف).
- همسایه داری، همسایگی. همسایه بودن: در خانه ٔ همسایه داری راحتی نیست.
- همسایه ٔ مسیح. رجوع به این مدخل شود.
|| متفق. موافق:
دلت با زبان هیچ همسایه نیست
روان تو را از خرد مایه نیست.
فردوسی.


مجارستان

مجارستان. [م َ رِ] (اِخ) یاهنگری که مجارها آن را «مجیار نپکوزتارساساگ » نامند. یکی از کشورهای اروپای مرکزی است که در مشرق اتریش واقع است و از شمال با چکسلواکی، از جنوب با یوگوسلاوی و رومانی و از مشرق با رومانی و شوروی هم مرز است. 93300 کیلومتر مربع وسعت و 10256000 تن سکنه دارد و پایتخت آن بوداپست است. این کشور در کنار رود دانوب واقع است و غالب کوههای این سرزمین از کوههای آتشفشانی خاموش است. قسمتی از این کشور هنوز هم براساس اقتصاد کشاورزی اداره می گردد. محصول آنجا پنبه، گندم، ذرت، چغندر قند و شراب است. در امر دامداری به تربیت گاو و خوک توجه دارند و بعلت وجود معادن زغال سنگ و آهن صنعت ذوب آهن آنجا پیشرفت دارد و در صنایع نساجی و شیمیائی هم فعالیت دارند و بعلت متمرکز شدن صنایع در بوداپست تمرکز جمعیت در این شهر قابل توجه است. این سرزمین از قرن اول تا سوم میلاد مسیح محل زندگی «سلت ها»، «داس ها»، «سارماتها» و «رمنها» بود، و هونها در قرن پنجم میلادی و «لومباردها» در قرن ششم باین سرزمین روی آوردند. «آوارها» در سال 568 م. به تأسیس امپراتوری در این سرزمین توفیق یافتند که در سال های 791-796 این امپراتوری بوسیله شارلمانی سقوط کرد و در سال 896 «مجیارها» در این سرزمین زیرفرمانروایی «آرپاد» استقرار یافتند و علی رغم ضعف قوا در سال 955 در مقابل اتون اول پادشاه ژرمن مقاومت کردند. در سالهای 972-997 م. به رهبری ژزا و در سالهای 997-1038 به رهبری اتین اول تشکیلات اجتماعی خود را نظام دادند. سلسله ٔ آرپاد در سال 1301 م. منقرض شد و گروهی از پادشاهان خارج پشت سر هم به سلطنت مجارستان رسیدند. بعد از جنگ «موهاکس » در سال 1526 قسمت بزرگی از کشور مجارستان بدست ترکها افتاد. در قرن هفدهم تمام مجارستان بدست هابسبورگ افتاد. در قرن هیجدهم کوشش هایی برای متمرکز کردن امور اداری و همچنین ژرمنی ساختن مردم آنجا بعمل آمد. در قرن نوزدهم مجارستان استقلال خود را به دست آورد ولی در سال 1848 در مقابل موج کاپیتولاسیون شکست خورد ولی در سال 1867در امور اداری به استقلال وسیعی نائل گردید و نوعی حکومت دوگانه در آنجا وجود داشت که آن را «اتریش هنگری » می نامیدند و این وضع تاسال 1918 ادامه داشت. در 16 نوامبر 1918 مجارستان حکومت جمهوری خود را اعلام داشت ولی بر اثر اقدامات کمونیست ها در ماههای مارس و اوت 1919 مجارستان بدون حکمروا ماند و در نتیجه در سالهای 1920-1945 تحت اداره ٔ نایب السلطنه قرار گرفت وبر اساس قرارداد تریانون (1920) سرزمین مجارستان به دو سوم تقلیل یافت. در سال 1938 تحت نفوذ دست راستی های طرفدار نازیها قسمتی از اسلواکی و در سال 1939 مقداری از اوکرائین و در سال 1940 دو سوم ترانسیلوانی ضمیمه این سرزمین گردید ودر مرز آلمان قرارگرفت. در سال 1944 با همدستی روسها بر ضد آلمان وارد جنگ شد و در سال 1945 با بحران شدید مالی روبرو گردید. جمهوری مجارستان از سال 1946 م بتدریج بدست کمونیست ها افتاد و در سال 1949 حکومت کشور را جمهوری توده ای اعلام نمودند. در سال 1952 راکوزی دبیرکل حزب کمونیست بریاست دولت رسید و پس از ماجراهای مختلف و دخالت روسها به درخواست کادار از سال 1960 تا حدی آزادی به مردم داده شد. (از لاروس).

تعبیر خواب

همسایه

1ـ دیدن همسایه های خود در خواب، نشانه آن است که فرصتهایی استثنایی با تلاشهایی بیهوده و بدگویی بکلی تلف می شود.

2ـ اگر خواب ببینید همسایه های شما عصبانی یا اندوهگین به نظر می رسند، نشانه آن است که درگیر اختلاف و مشاجرات خواهید شد.
- آنلی بیتون

فرهنگ فارسی هوشیار

همسایه

(صفت) دو یا چند کس که در زیر سایه یک سقف باشند، دو یا چند کس که اطاق یا خانه آنان متصل یا نزدیک هم باشد همسرایه:. . . تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری ازایشان ننگ نداری و با ایشان پیوندی، دو یا چند ناحیه (ده شهر استان کشور) که مجاور یکدیگر باشند جمع: همسایگان: دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حلم و وفور کم آزاری این خسرو نوشیروان معدلت ما مغرور شود. . . یا همسایه مسیح. آفتاب.

گویش مازندرانی

در همسایه

همسایه – همسایه ها

فرهنگ معین

همسایه

(~. یِ) (ص.) دو یا چند کس که اتاق یا خانه آنان نزدیک هم باشد، مجاور.

فرهنگ عمید

همسایه

کسی که با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی می‌کند، هم‌جوار،

مترادف و متضاد زبان فارسی

همسایه

جار، مجاور، هم‌جوار، همساده

فارسی به آلمانی

همسایه

Angrenzend, Nachbar (m)

فارسی به عربی

همسایه

جار، مجاور

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

همسایه مجارستان

876

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری